مدح و مرثیۀ حضرت اُمُّ البنین سلاماللهعلیها
خوب است بانوان جهان این چنین شوند چون خاک پای فاطمه بالانشین شوند چون فاطمهست حجت کبرای اهل بیت خوب است خاک مقـدم امّالبنـین شوند یعنی ادب کـنند به زهـرا و مـرتضی یعنی که در مصیبت آنان حزین شوند آه از حـرم نـداشـتـنـش از غـریبیاش باید که خلق در غم او شرمگین شوند مـیخـواسـتـم دخـیـل بـبـنـدم برای او دیـدم کـه او ضـریـح نـدارد فــدای او آئـیـنـۀ مـزارش اگـر چه مکـدر است از آسـمان پـریـدن بالـش فـراتر است دنـیـا کـنـیز آنکه به کـرّات گـفـته بود عمرم تمام وقف کـنـیزی حـیدر است خواندش به نام فاطمه او گفت یا علی امّالبنین بگو به من اینگونه بهتر است در وصف او بس است بگوئیم با غرور او شیر بانویی است که عباسپرور است روزی که پـا گـذاشـته در خانـۀ عـلی جـز غـم نـدیـده در دل ویـرانـۀ عـلـی گاهی به دور حـیدر کرّار گشته است گاهی به دور یک در و دیوار گشته است هی پشت در به سینه زده گریه کرده است با چشم خیس خیره به مسمار گشته است هر روز صبح گردش دستاس شاهد است دستش به یاد فاطمه هر بار گشته است زهرا نبود زینب او حال خوش نداشت امّالبـنـین هـمیـشه پـرستار گشته است این زن که بیقرار علی بود و دخترش با این سخـن فدای غم یار گشته است: مولا؛ فـدای دست به ناچـار بـسـتهات زینب؛ فـدای مـادر پهـلـو شکـسـتهات |